زندگینامه مولانا جلاالدین محمد بلخی

جلاالدین محمد بلخی مشهور به مولوی در 6 ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ بدنیا آمد. پدر وی مولانا محمد بن حسین خطیبی که از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و در عرفان سابقه دیرینه داشت. و مادر او مومنه خاتون نام داشت.

با حمله مغول به منطقه خوارزم شمال بلخ در حدود 616 هجری قمری مولوی به همراه خانواده عازم زیارت خانه خدا شدند و بعد از آن در 13 سالگی ساکن قونیه شدند.

در آن زمان عطار نیشابوری نسخه ای از اسرارنامه را به مولانا هدیه داد و او را ستایش کرد و مولانا این کتاب را تا آخرعمر خویش به همراه داشت.

مولانا بعد از فوت پدرش تعلیمات خود را زیر نظر برهان الدین محقق ترمندی آغاز نمود و در 19 سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد.

سفرهای مولانا

مولانا در سن 25 سالگی به تعلیم علوم و مفاهیم عرفانی پرداخت دو سال بعد اولین سفرش به را به شام آغاز کرد. بعد از آن به حلب  و دمشق رفت و میزبان علمایی بود و به تعالینم عرفان و فلسفه ادامه داد.

مولا نا در طول سالهای حیاتش سفرهای زیادی را انجام داد و با بزرگانی مانند برهان صلاح الدین و حسام الدین چلبی معاشرت کرد.

مولانا و شمس تبریزی

مولانا
مولانا و شمس

پیوستن شمس تبریزی به مولانا در حدود سال ۶۴۲ هجری قمری اتفاق افتاد و چنان او را واله وشیدا کرد که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعرو ترانه و دف وسماع پرداخت. از آن زمان طبع ظریف او در شعرو شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پر شور و حال عرفانی پرداخت. شمس تبریزی به مولانا چه گفت و چه آموخت و چه فسانه و فسونی ساخت که سراپا دگرگونش کرد معمایی است که « کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را».

اما واضح و مبرهن است که شمس مردی عالم و جهاندیده بود و برخی به خطا گمان کرده اند که او از حیث دانش و فن بیبهره بوده است مقالات او بهترین گواه بر دانش و اطلاع وسیع او بر ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است.

غیبت شمس تبریزی

مریدان میدیدندکه مولانا مرید ژنده پوش شمس شده و با بی توجهی به آن ،ناسزا و تحقیر و فتنه جویی می کردند. شمس تبریزی از گفتار و رفتار مریدان رنجید و از قونیه در سال 643 شوال به دمشق کوچ کرد و مولانا از این حرکت بسیار ناآرام شد.

مولانا جمعی از آشنایان را به دمشق راهی کرد تا شمس را باز گرداند. در نهایت این کار عملی شد و او برگشت و سرانجام پس مدتی دوباره حسادت مریدان فوران کرد و آزار و اذیت شمس را از سر گرفتند. وی از این رفتارهای ناشایست رنجید و در نتیجه شمس بی خبر قونیه را ترک کرد و ناپدید شد.

شیدایی

مولانا در فراغ شمس تبریزی نا آرام شد و یکباره دل از دست بداد و روز و شب به سماع و رقص پرداخت و حال زارو آشفتۀ او در شهر بر سر زبانها افتاد.

روز و شب در سماع رقصان شد بر زمین همچو چرخ گردان شد

این شیدایی او بدانجا رسید که دیگر قونیه را جای درنگ ندید و قونیه را به سوی شام و دمشق ترک کرد. او در دمشق هر چه گشت شمس را نیافت و ناچار به قونیه بازگشت.

مولانا
قونیه

در این سیر روحانی و سفر معنوی هر چند که شمس تبریزی را به صورت جسم نیافت ولی حقیقت شمس را در خود دید و دریافت که آنچه به دنبال اوست در خود حاضر و متحقق است. این سیر روحانی در او کمال مطلوب پدید آورد. مولوی به قونیه بازگشت و رقص و سماع را از سر گرفت و پیرو جوان و خاصو عام همانند ذره ای در آفتاب پر انوار او می گشتند و چرخ می زدند. بلخی سماع را وسیله ای برای تمرین رهایی و گریز می دید. چیزی که به روح کمک می کرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می دارد پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید.

چندین سال بر این منوال سپری شد و باز حال و هوای شمس در سرش افتاد و عازم دمشق شد. ولی هرچه کوشید شمس را نیافت سر انجام چاره ای جز بازگشت به دیار خود ندید

آثار منظوم

مولانا

شعر مولانا شامل دو عنوان اصلی است:

دیوان شمس تبریزی و رباعیات

 دیوان شمس تبریزی یکی از شاهکارهای مولانا است. این مجموعه غزلی است که به افتخار درویش شمس تبریزی، که دوست و مأمور بزرگ مولوی بود، نامگذاری شده است. این همچنین شامل مجموعه‌ای از شعر است که طبق طرح قافیه‌بندی شعر غزل تدوین شده است. از این اثربه عنوان یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبیات ایران یاد می‌شود.

مثنوی معنوی

مثنوی مجموعه‌ای است از شش جلد شعر مولانا، که به سبک تعلیمی سروده شده است. این شعرها برای آگاهی، آموزش و همچنین سرگرمی خواننده است. اعتقاد بر این است که مولانا کار اشعار را به پیشنهاد همراه آن زمان خود، حسام الدین چلپی، آغاز کرد. اشعار سعی دارد جنبه‌های مختلف زندگی معنوی را توضیح دهد.

آثار منثور

فیه ما فیه

این کتاب نثر بوده و شامل مجموعه تقریرات هفتاد و یک گانه مولاناست که در مجالس خود بیان کرده است و توسط پسرش بهاءالدین و یا یکی از مریدانش یادداشت شده است

کتاب مجالس سبعه

دربردارنده مجموعه ای از مواعظ مولانا در مجالس است، نسخه خطی این کتاب در کتاب خانه سلیم آقا دراسگدار محفوظ است و تاریخ کتابت آن به سال 788 باز می گردد

مکتوبات

مجموعه ای از نامه های مولانا به معاصرین زمان خود است که به زبان فارسی تصنیف شدند، دو نسخه این کتاب در کتاب خانه دارالفنون استانبول محفوظ است

وفات مولانا

مولانا
آرامگاه مولانا

مولانا، بعد از مدتها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قمری درگذشت.

آرامگاه مولانا مکانی قبل از عصر مدرنیته بوجود آمده است. مولانا قلب قونیه را در دستانش گرفت و خودش را فدای گردشگران و علاقه مندان شعر و ادب دنیا کرده است.

آرامگاه مولانا بر روی تپه ای با ارتفاع ۱۰۱۶متر قرار دارد. یک گنبد مخروطی شکل فیروزه ای رنگ در بالای قبرش ساختند و امروزه مقبره این شخص فقیه با همین گنبد شناخته می شود.

در سال ۱۹۲۷میلادی مقبره مولانا را به موزه تبدیل کردند که با نام موزه مولانا شناخته شد. موزه مولانا به یکی از جاذبه های گردشگری مقدس کشور ترکیه تبدیل گردید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا